کد مطلب:153792 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:123

ابن زبیر و ولید
ولید بن عتبه به سراغ عبدالله بن زبیر فرستاد و او را احضار نمود ابن زبیر به فرستاده ی ولید گفت الساعه خدمت می رسم و رفت توی خانه و پنهان شد، ولید مأموری بخانه اش فرستاد و دید كه یاران خود را در خانه گرد آورده و از آمدن به سوی حاكم و والی مدینه احتراز می جوید، ولید اصرار به آمدن او می كرد و او امتناع می نمود و می گفت به من مهلت دهید و فرستادگان ولید چندین بار رفت و آمد كردند و چون ابن زبیر حاضر نشد ولید گروهی از غلامان و موالیان خود را فرستاد تا او را دستگیر و جلب نمایند. مأموران اعزامی به ابن زبیر دشنام دادند و گفتند: یا ابن الكاهلیه می آئی نزد امیر یا این كه ترا به قتل برسانیم ابن زبیر گفت به خدا من از رفت و آمدهای بسیار فرستادگان دچار ناراحتی شده ام شتاب نكنید تا كسی رانزد امیر بفرستم و ببینم نظر او چیست و برادرش جعفر را نزد ولید فرستاد و جعفر به ولید گفت فعلا از عبدالله دست بدار كه از آمد و رفت زیاد فرستادگانت دچار ترس و وحشت شده است دستور بده مأموران برگردند او فردا ان شاء الله نزد تو خواهد آمد ولید هم دستور داد كه از ابن زبیر دست بردارند و چون شب فرارسید ابن زبیر به اتفاق برادرش جعفر از تاریكی شب استفاده نمودند و از راه فرعی به سوع مكه حركت نمودند صبح كه ولید از فرار ابن زبیر با خبر شد مأموران خود را به تعقیب او روانه نمود ولی باو دست نیافتند [1] .


[1] كامل ابن اثير ج 4/ص 16 - ارشاد مفيد ص 201 - بحار ج 44/ ص 326.